نماند درد و درمان از ملک‌الشعرا بهار قطعه 447

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

نماند درد و درمان هم نماند

1 نماند درد و درمان هم نماند نماند وصل و هجران هم نماند

2 بهارا غم مخورکاندر زمانه نماند عیش و خذلان هم نماند

3 به تهران در منال ازیاد استخر که رفت استخر وتهران هم نماند

4 شود ایران بسی آباد و ویران همان آباد و وبران هم نماند

5 نپاید چین و ژاپون هم نپاید نماند روس و آلمان هم نماند

6 نماند انگلیسی خردمند همان هندوی نادان هم نماند

7 بمیرد مرغ و ماهی هم بمیرد نماند وحش و انسان هم نماند

8 اگرچه دیر ماند نام نیکو سرانجام ای پسر آن هم نماند

9 بتوفد پردهٔ این نجم ساکن زمین گرد گردان هم نماند

10 بر این افراشته سقف مرصع قنادیل فروزان هم نماند

11 بجز یک‌ذات کاصل کاینات است صور و اسماء و اعیان هم نماند

12 بد و خوب‌ جهان اندر زوال است پس‌ این‌ جنگ و جدال ما خیال ‌است

عکس نوشته
کامنت
comment