1 ندیده کسی آنچه من دیدهام سرم گشت از بس که گردیدهام
2 اگر تار عمرم کند دور نیست بر این رشته بسیار پیچیدهام
3 دمی بیمحبت کجا بودهام که تا بودهام عشق ورزیدهام
4 وفا و محبت در این کهنه دیر ندیدم ز کس بلکه نشنیدهام
5 ز من خوش نشد دل کسی را ولی نرنجاندهام هم نرنجیدهام
6 ز مردم کسی را که خودبین نباشد ندیدم به جز مردم دیدهام
7 سعیدا ز اوضاع آزادگان همین ناپسندی پسندیدهام