1 کسی کآگه ز حال ما نباشد گرم شنعت کند بی جا نباشد
2 بداند هر که بیند آن پریرو که فایز بی سبب رسوا نباشد
1 ندانم چون کنم دل بی قرار است به چشمم روز روشن شام تاراست
2 ندانم راز دل با کی بگویم دو چشمم فایز اینک اشکبار است
1 گهی دل مسکنش در کنج لبهات گهی در حلقه زلف چلیپات
2 دل فایز گهی بر پشت ابروت گهی در زیر نرگس های شهلات
1 ز من ببرید جانان باز پیوست شکست عهد کن آیین نو بست
2 بحمدالله غمین بر خاست دشمن به بزم دوست فایز شاد بنشست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به