کس رخت را چو گل نظاره نکرد از جامی غزل 147

کس رخت را چو گل نظاره نکرد

1 کس رخت را چو گل نظاره نکرد که گریبان چو غنچه پاره نکرد

2 با دل عاشقان کند دل تو آنچه با شیشه سنگ خاره نکرد

3 هر که زیر کمر میان تو دید وای او کز بلا کناره نکرد

4 مه نشد شب فروز تا ز رخت لمعه نور استعاره نکرد

5 جان بیچارگی دهم که لبت دید بیچارگیم و چاره نکرد

6 سنگ بیدادت از عدد بدر است ریگ صحرا کسی شماره نکرد

7 جامی از کارها نداشته دست نام خود رند هیچ کاره نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment