کس ندارد خبر از حکیم نزاری قهستانی غزل 1011

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من

1 کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من حاصلی نیست ز اندیشه ی بی حاصل من

2 دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من

3 می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا طمعی نیست ز جان کندن بر باطل من

4 این غزل گو بنمایید به صاحب فتوی تا نخواهد به شریعت دیت از قاتل من

5 می روم بی خبر از خویشتن و مشکل آنک کس ندارد خبر از واقعه ی مشکل من

6 بوی خون جگر سوخته آید تا حشر از زمینی که در آن راه بود منزل من

7 از که یاری طلبم در که گریزم چه کنم جز غم دوست کسی نیست دگر قابل من

8 هیچ دل در همه آفاق جهان از خوبان طاقت جور نیارد که دل غافل من

9 دشمن جان نزاری دل بی عافیت است راست گویی دل من نیست ز آب گل من

عکس نوشته
کامنت
comment