- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس نداند کز غمت چون سوختم خویشتن در چه بلا اندوختم
2 دیدنی دیدم از آن رخسار تو جان بدان یک دیدنت بفروختم
3 برکشیدم جامهٔ شادی ز تن وز بلا دلقی کنون نو دوختم
4 هرچه دانش بود گم کردم همه در فراقت زرگری آموختم
5 زر براندودم برین رخسار سیم آتش اندر کورهٔ دل سوختم