- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس نیست زین صفت که منم در بلای عشق چون من مباد هیچ کسی مبتلای عشق
2 قدر بلای عشق ندانند هر کسی جز آنکه هست بسته بند بلای عشق
3 تا جای عشق شد دل من جفت غم شدم فارغ دلیست آنکه در او نیست جای عشق
4 روزی که خوان عشق نهادند در ازل پیش از همه به گوش من آمد صلای عشق
5 تا زنده ام به تربیت عشق زنده ام باشد بقای ذات من اندر بقای عشق
6 با عشق چون به خاک لحد سر فروبرم سر برزند ز خوابگه من گیای عشق
7 و آنگه که بردمد ز سر خاک من گیا بر هر ورق نوشته بود ماجرای عشق