- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هیچکس در نزد آن در که درش باز نکردند وآن کسان کز در انصاف بگردند نه مردند
2 حال و احوال جهان هیچ نیرزد بر دانا جز نکویی که توان گفت جز آن هیچ نبردند
3 هرکه با خلق جهان کرد نکویی چه زیان کرد زنده ی هر دو سرایند و یقین دان که نمردند
4 هرکه بنهاد ز مال دگران گنج و خزینه ای برادر تو ندیدی که برش هیچ نخوردند
5 گنج قارون اگرت هست و اگر ملک سلیمان فکر آن کن تو ازین دنیی فانی که چه بردند
6 اگرت هست یکی لقمه ز درویش و غریبی تو مکن منع که این شیوه ز تو نیک پسندند
7 در لطف و کرم ای دل بگشا باز تا در روضه ی فردوس به روی تو نبندند