نشه‌ای داده از فروغی بسطامی دیوان اشعار 12

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

نشه‌ای داده به من دست از این مطلع شاه

1 نشه‌ای داده به من دست از این مطلع شاه که ننوشیده قدح بی خبر از خویشتنم

2 دگر دهد باده کنون ساقی سیمین بدنم توبهٔ پیش به یک جرعهٔ می برشکنم»

3 تا به پیرانه‌سرت جام دمادم بخشند ای جوان باده به من بخش که پیر کهنم

4 مستی عشق تو را چند نهان باید داشت بشنود گو همه کس بوی شراب از دهنم

5 حال پروانهٔ دل سوخته من می‌دانم کز ازل شمع رخت سوخت به هر انجمنم

6 آن که بر کشتن من تیغ کشیده‌ست تویی وان که از تیغ تو گردن نکشیده‌ست منم

7 آن چنان بر سر کویت به غریبی شادم که به خاطر نگذشته است خیال وطنم

8 روز هجرت ز گران جانی خود حیرانم که نرفته‌ست چرا جان گرامی ز تنم

9 رهبری کرد به کوی تو و برد از راهم عشق هم راه بر من شد و هم راهزنم

10 تا لبت گفته به من سر سخن‌دانی را کرده سلطان سخن سنج قبول سخنم

11 مالک نظم گهربار ملک ناصردین که ز فیض لب او صاحب در عدنم

12 خسرو عهد فروغی نظری کرده به من که ز شیرین سخنی شور به عالم فکنم

عکس نوشته
کامنت
comment