1 کس نتواند ز بد رهانید مرا زیرا ثقت الملک برانید مرا
2 از رنج عدو باز رهانید مرا وز خاک بر آسمان رسانید مرا
3 ای دوست به امید خیالت هر شب این دیده گرینده نخسبد ز طرب
4 در خواب همت ببیند ای نوشین لب بی روزی تر ز من که باشد یارب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چه خوش عیش و چه خرم روزگار است که دولت عالی و دین استوار است
2 سخا را نو شکفته بوستان است امل را نو دمیده مرغزار است
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به