کس نتواند ز بد رهانید مرا
1
کس نتواند ز بد رهانید مرا
زیرا ثقت الملک برانید مرا
2
از رنج عدو باز رهانید مرا
وز خاک بر آسمان رسانید مرا
3
ای دوست به امید خیالت هر شب
این دیده گرینده نخسبد ز طرب
4
در خواب همت ببیند ای نوشین لب
بی روزی تر ز من که باشد یارب