- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس به سعی از پای دل زنجیر نتواند گشود این گره را ناخن تقدیر نتواند گشود
2 همچو سم گر پنجهٔ تدبیر نتواند گشود عقده ای از رشتهٔ تقدیر نتواند گشود
3 شرمگین شوخ مرا از بسکه دربند حیاست کلک مانی چهرهٔ تصویر نتواند گشود
4 چشم او همدست ابرو گشت در تسخیر دل ملک را تنها همین شمشیر نتواند گشود