کسی میوهٔ غم ز باغم نَخُورد از عرفی شیرازی غزل 325

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

کسی میوهٔ غم ز باغم نَخُورد

1 کسی میوهٔ غم ز باغم نَخُورد که حسرت به عیش و فراغم نخورد

2 نیاسودم از خوردن غم، دمی که اندیشهٔ غم دماغم نخورد

3 دو صد شیشهٔ خون از دماغم چکید که مرهم شرابی ز داغم نخورد

4 به عهدم چنان عافیت مُرد زود که نو باوهٔ نخل باغم نخورد

5 شب غم چنان تلخ بر من گذشت که پروانه دود چراغم نخورد

6 شدم شاخ گل، هیچ بلبل نخاست شدم استخوان، هیچ زاغم نخورد

7 مگر خورد عرفی شراب از سفال که کوثر ز سیمین ایاغم نخورد

عکس نوشته
کامنت
comment