1 کس نیست انیس دل غمپرور من تا پاک کند اشک ز چشم تر من
2 سویم هم آب چشم میآید بس آن نیز روان میگذرد از سر من
1 وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟ جان شیرین را بصد تلخی سپردم عاقبت
2 گر شکایت داشتی از ناله و درد سری رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت
1 مه من، بجلوه گاهی که ترا شنودم آنجا جگرم ز غصه خون شد، که چرا نبودم آنجا؟
2 گه سجده خاک راهت بسرشک می کنم گل غرض آنکه دیر ماند اثر سجودم آنجا
1 ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را دشمن جانی و از جان دوستتر دارم تو را
2 گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را