- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی نیازی از نیاز ما چه استغناست این جور کم کن بر دلم کآخر نه از خاراست این
2 گفتم ای سرو سهی بنشین که بنشیند بلا گفت بنشینم ولیکن نه بلا بالاست این
3 گفت رنگت سرخ دیدم این نه رنگ عاشقی است گفتمش فیض دموع چشم خون پالاست این
4 گفتم آن مشک سیه بر دامن خورشید چیست؟ گفت بر برگ گل تر عنبر سار است این
5 گفتم از خون دلم گلگونه رنگین کرده ای گفت بر نسرین نشان لاله حمراست این
6 گفتمش چشمت برد از من دل و آرام و هوش گفت ترک مست را اندیشه یغماست این
7 گفت کام از لعل من می بایدت ابن حسام گفتم آری طعنه طوطی شکر خاست این