- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر قدر زور آورد عشقت شکیباییم ما شمع سان در سوختنها پای بر جاییم ما
2 کس زحال تیره روزان جنون آگاه نیست همچو شب در خود نهان از جوش سوداییم ما
3 می رویم از خویشتن چون شمع با بال نگاه تا به رخسار تو سرگرم تماشاییم ما
4 مشت خاک ما کند جولان قمری بر هوا گرد راه جلوهٔ آن سرو بالاییم ما
5 واله دیدار را نظاره از جا می برد همچو شبنم محو آن خورشید سیماییم ما
6 ما نه ما باشیم تا مستیم اسیر خویشتن چون زخود رفتیم در راه طلب ماییم ما
7 تنگنای شهر مانوس مزاج عشق نیست همچو مجنون از هواداران صحراییم ما
8 در نظرشان دگر جویا قناعت پیشه راست پای در دامان اگر بردیم دریاییم ما