- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی عشق کس بدوست نیابد ره وصول سبحان من تحیر فی ذاته العقول
2 گر مرد این دری بدرآ کاندر این سرای دربان برای منع خروج است نی دخول
3 در پیشگاه عشق مجال محال نیست عاشق نباشد آنکه نشیند دمی ملول
4 تعجیل نیست شرط طریقت بصبر کوش کم یظفر الصبور بما یهزم العجول
5 گر غایبی تو هر چه ملامت کشم رواست وانجا که حاضری که دهد گوش بر عذول
6 قل للعذول ویلک عنی و لا تلم ما قلت مادریت ولم تدر ما تقول
7 انکار ذوق عشق ز عاقل عجیب نیست عاشق مگر روایت عاقل کند قبول
8 هردم بجانبی کشدت نفس مضطرب والقلب لا یزال محبا لما یزول
9 ره در مقام خلد نیایی و جای امن تا در سرای دل ندهی خویش را نزول
10 کوتاه شد فسانه ی هستی ما بعشق ناصح دراز کرده سخن همچنان فضول
11 من حالتی که خود بتصور نیارمش در نامه چون نویسم و گویم چه بارسول
12 گفتی هلاک میکنم از کین نشاط را روحی فداک قد سبق الحب ما تقول