نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا از جامی غزل 26

نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا

1 نه کوی دوست هوای چمن گذاشت مرا نه یاد او هوس انجمن گذاشت مرا

2 ربوده بود ز من یار من مرا یا رب چه جرم رفت که دیگر به من گذاشت مرا

3 گرفتمش سر ره دی پر از سخن دهنی روان گذشت و سخن در دهان گذاشت مرا

4 ز غصه کوه کنم چرخ بیستون گویی درین هنر به دل کوهکن گذاشت مرا

5 تنم گداخت ز هجران و جان بسوخت ز شوق بلای عشق نه جان و نه تن گذاشت مرا

6 مرا چه زهره که گردم ندیم خلوت او بس اینکه گرد در خویشتن گذاشت مرا

7 چگونه شرح دهم سر عشق او جامی که عشق او نه مجال سخن گذاشت مرا

عکس نوشته
کامنت
comment