نه جان رهِ جان فزای خود یابد باز از عطار نیشابوری مختارنامه 20

1 چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست

2 من کیم یک شبنم از دریای بی‌پایان تو گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست

1 دلبرم در حسن طاق افتاده است قسم من زو اشتیاق افتاده است

2 بر سر پایم چو کرسی ز انتظار کو چو عرش سیم ساق افتاده است

1 ره میخانه و مسجد کدام است که هر دو بر من مسکین حرام است

2 نه در مسجد گذارندم که رند است نه در میخانه کین خمار خام است

1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند

2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند