1 نه جای شخودن بماند از دو رخ نه جای دریدن بماند از قبا
2 بگریم همی در فراقت چنانک که داود بر تربت او ریا
3 که از بس سرشکم بروید همی به یاقوت انگشتری بر گیا
1 از پس من غمست و پیش غم است ز بر من نمست و زیر نم است
2 این دل بسته خسته درد است وین تن خسته بسته الم است
1 دل از دولت همیشه شاد بادت که ما شادیم تا بینیم شادت
2 تو آنی کز خرد چیزی نماندست درین گیتی که آن ایزد ندادت
1 ای خداوند رحمت ایزد بر تو و دولت جوان تو باد
2 بر همه کارها و نهمت ها چرخ گردنده در ضمان تو باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به