1 نه یاری ازین دلگسلی هست مرا نه جز غم عشق حاصلی هست مرا
2 وآنگه گویی مرا که دل خوش می دار خاموش، کدام دل؟ دلی هست مرا؟
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد