- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه دل بدست یاری نه سر بزیر باری آسوده بایدم زیست یکچند بر کناری
2 خرم بروز گاران از دوستان بخشمی خرسند در بهاران از بوستان بخاری
3 آیینه ی دل ما دیریست تا ندیدست از دوستان صفایی وز دشمنان غباری
4 یاران بطاعت امید دارند و ما بر امید نومید بر نگشتست زین در امیدواری
5 از من برید و با دوست پیوست دل که نیکوست خصمی جدا ز خصمی، یاری قرین یاری
6 بیهوده روزگاری بردی بسر نشاطا تا چند وقت خود را ضایع همی گذاری
7 یا بازویی که زخمی کاری زند طلب کن یا مرهمی که سودی بخشد بزخم کاری