تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام از سعیدا غزل 454

تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام

1 تأثیر نیست در نفس مرد ناتمام بی لذت است میوه چو افتد ز شاخ، خام

2 افتاده سایه از چه به دنبال آن کرام عمری است می رود پی آن سرو خوشخرام

3 دانی که لاله از چه قدح کرده پر ز خون یعنی که باده بی رخ ساقی بود حرام

4 افتادگی است پایهٔ بالا برآمدن تا کم نمی شود نشود ماه نو تمام

5 تفریق حق [و] باطل عالم به نقطه ای است صورت یکی است گر بنویسند خام و جام

6 خواهی به حق رسی ز دو عالم گذر نما در قید آن مباش حلال است این حرام

7 مستانه سوی جنت و دوزخ گذر کنیم جامی اگر می ام دهد از جام پیر جام

8 از سرمه مشت خاک در آن دیده بهتر است چشمی که وابود به طمع همچو چشم دام

9 روی توجه همه جز با ودود نیست خواهی تو خاص باش سعیدا و خواه عام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر