1 هیچ سودی نکند تربیت ناقابل گر چه برتر نهی از خلق جهان مقدارش
2 سبز و خرم نشود از نم باران هرگز خار خشکی که نشانی به سر دیوارش
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند