- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ای قمری که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ای قمری
2 کشد سرو از کفت چون سرو من گردامن ای قمری ننالی چون به این زاری که مینالم من ای قمری
3 من و تو از دو سرو آتش به جان گردیدهایم اما ترا مأواست در گلشن مرا در گلخن ای قمری
4 ترا برده است سروی دل مرا سرو قباپوشی بیا نالیم ما گاهی تو و گاهی من ای قمری
5 نه گل رسم وفا دارد نه سرو آیین دلجویی چه نفع از نالهای بلبل چه سود از شیون ای قمری
6 نباشد در لباس اظهار سوز دل هم از غیرت برآر این جامه خاکستری را از تن ای قمری
7 به ما از ناله ما سرو ما کی سر فرود آرد به روز ما و تو یارب نیفتد دشمن ای قمری
8 به جان مشتاق را زد تا کدامین سرو قد آتش که باز از سوز دل شد با تو گرم شیون ای قمری