ابر نیسان سایه بان بر طارم گردون از جامی غزل 223

ابر نیسان سایه بان بر طارم گردون زده ست

1 ابر نیسان سایه بان بر طارم گردون زده ست لاله چتر لعل بر فرش زمردگون زده ست

2 شاهد رعناست لاله کرده گلگون پیرهن یا دم قتل محبان دامن اندر خون زده ست

3 نی خطا گفتم ز زیر خاک بعد از مدتی آتش داغ شهیدانش علم بیرون زده ست

4 کرده یاقوتی طبقها را ز زر ناب پر گوییا ضحاک گل بر گنج افریدون زده ست

5 بر حریر نیلگون آب حیرانم که باد صد هزاران آژده بی دست و سوزن چون زده ست

6 گر چه عکس سبزه در جو زنگ بر آیینه است زنگ غم را صیقل از صد خاطر محزون زده ست

7 بهر تاب خور فکند امروز بر سرهای شاخ شب شکوفه چادری کز قرص مه صابون زده ست

8 چون رسد بر لاله ژاله آیدم زان سنگ باد کز تکلف لیلیش بر کاسه مجنون زده ست

9 گفته جامی بود سنجیده در میزان لطف حاسد ار طعنی زده ست از طبع ناموزون زده ست

عکس نوشته
کامنت
comment