- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیسان فکند باز عرق بر عذارِگل لؤلویِ آب دار نگر در کنار گل
2 درّاج و سار و فاخته و بلبل و تذرو جمع آمدند بارِ دگر روزِ بارِ گل
3 دیوار و در گرفته و با چوب هایِ خار چندین نگاه بان ز یمیمن و یسارِ گل
4 بی چاره عندلیب که روزی هزار بار جانش به لب برآمده در انتظارِ گل
5 با این همه رقیب که بر گل گماشتند یک دم نبود ایمن و فارغ ز کارِ گل
6 بلبل سر از خروش تهی کرده وز بخور پر عطر کرده مغز گلابی بخارِ گل
7 گه باد بر چمن کند اوراقِ گل نثار گه می کند سحاب لآلی نثارِ گل
8 چون روزگارِ ما که وفا با کسی نکرد با عندلیب هم نکند روزگار گل
9 با ما زمانه در جدل از عمرِ بی ثبات او نیز هم ز مدّتِ ناپایدارِ گل
10 از گل به یادگار تو ماندی نزاریا آری همیشه خار بود یادگارِ گل