1 بلبل بنشست باز بر منبر گل بگشاد ز هم ورق ورق دفتر گل
2 بر گل ز رخت آیت خوبی می خواند جان می پرورد از رخ جان پرور گل
1 سنبل تر دمیده بر گل دوست بوی گل میدمد ز سنبل دوست
2 باد عنبر شمیم میگذرد یافت بویی مگر ز کاکل دوست
1 دلم فریفتهٔ آن شمایل عربیست که شکل و شیوه او را هزار بوالعجبیست
2 خیال لعل لبش در درون سینه من چو باده در دل پر خون شیشهٔ حلبیست
1 ای ملک طراوت به تو زیبنده ولایق روی تو و گلبرگ طری هر دو مطابق
2 از طرّه ی تو بوی برد عنبر سارا وز چهره ی تو رنگ برد برگ شقایق