1 بلبلا مشعوف عشق گل مشو یاد کن از شدت خار فراق
2 زانکه بندد بار گل در پنج روز سالی افتد بر دلت بار فراق
1 گفتم شراب لعل تو یاقوت احمر است یاقوت و لعل نیست ندانم چه جوهر است
2 طوبی برابر قدت ار گوید اهل زهد گفتن بود گیاه به طوبی بر ابر است
1 مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شبها نماید از شفق می از حباب ریزه کوکبها
2 دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی دو لعل جانفزای دلکشت آن چشمه را لبها
1 منم و میکده و مغبچه مست امشب هر دم از مستی او داده دل از دست امشب
2 چون پری هر نفس از جلوه مستانه او کرده چون اهل جنون نعره پیوست امشب