- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بلبل چو مطربان به غزلخوانی آمده ست بر وی شکوفه در درم افشانی آمده ست
2 همچون شکوفه شو درم افشان که جمع آن هرجا که هست تخم پریشانی آمده ست
3 پژمرده بود از دم وی باغ و این زمان آبی به رویش از نم نیستانی آمده ست
4 هر شاخ گل ز غنچه نشکفته با دلی چون عاشقان پر آتش پنهانی آمده ست
5 زآلوده دامنان بگسل کز گل و سمن هرسو هزار شاهد روحانی آمده ست
6 می نوش و مست زی که جز این نیست فصل گل کاری که ختم آن نه پشیمانی آمده ست
7 جامی که و بهار سمرقند و وصف آن کو مست گلرخان خراسانی آمده ست