- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا فریاد عشق زد که: منم عاشق خدا
2 زار و نزار و شیوه تجرید همرهست در حال من نگر ز سر لطف، ربنا
3 مجروح و خسته ایم، بما مرهمی فرست چون مرهمی رسید صفا در پی صفا
4 آواره بود دل ز غم عشق در جهان چون روی تو بدید«لقد سرمن رآ»
5 یاد تو روح ماست جمالت فتوح ماست ما با تو بوده ایم درین دیر سالها
6 واقف شوی و غیب نماند بهیچ حال گر تو علی وقتی از سر«لافتا»
7 ای مدعی، ز حالت قاسم سخن مپرس غرقیم در وصال و فناییم در فنا