- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیک درخط شده ام از قلمت که مرا قصد بجان می دارد
2 عثرات من غمگین از بر همه چون آب روان می دارد
3 همه در روی رهی می گوید هر چه طبع تو نهان می دارد
4 با همه سر سبکی کوراهست سر بر این خسته گران می دارد
5 یک زبانست بید گفتن من ورچه دایم دو زبان می دارد
6 شبروی می کند اندر خط تو راه بر خسته دلان می دارد
7 بامنش رای سیه کاریهاست راستی را سر آن می دارد
8 گرچه از غایت صفرا باشد که زبان تلخ چنان می دارد
9 در سرش چیزکی از سودا هست کنده بر پای از آن می دارد
10 هست دیوانه تر از من صدره که ز دست تو فغان می دارد
11 مدهش از پی سودا ترشی که به سوداش زیان می دارد