- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیاساید کس از افغان من جایی که من باشم همان بهتر که هم خود همنشین خویشتن باشم
2 دهم تسکین خود هر شب که فردا بینمش در ره ولی آن سنگدل ناید بدان راهی که من باشم
3 مرا بربود ذوق گفت و گوی آن پری زانسان که چون دیوانگان پیوسته با خود در سخن باشم
4 چو همدردی نمی یابم که گویم درد خود با او گهی با یاد مجنون گه به فکر کوهکن باشم
5 رقیبا تلخ گفتن تا به کی چندان زبان درکش که یکدم گوش بر گفتار آن شیرین دهن باشم
6 چنان بربود خواب من که ناید چشم من بر هم مگر وقتی که زیر خاک خفته در کفن باشم
7 چو شد در کار می پیمان تقوا جامی آن اولی که پیمانه به کف با ساقی پیمان شکن باشم