نگسلد رشته جان من از آن از هلالی جغتایی غزل 129

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند

1 نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟

2 آه! از آن چشم، که چون سوی من افگند نگاه چاکها در دلم از خنجر مژگان افگند

3 گر دهم جان بوفایش نپسندد هرگز آه! از آن شوخ جفا پیشه دشوار پسند!

4 گر نگیرد ز سر لطف و کرم دست مرا دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند

5 منم از چشم تو قانع بنگاهی گاهی وز تمنای میانت بخیالی خرسند

6 صد رهم بینی و نادیده کنی، آه ز تو! حال من دیدن و این گونه تغافل تا چند؟

7 مهر رخسار تو، چون ذره، پریشانم ساخت شوق خال تو مرا سوخت بر آتش چو سپند

8 شب هجر تو، هلالی، ز خراش دل خویش چاک زد سینه، بنوعی که دل از خود بر کند

عکس نوشته
کامنت
comment