- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟
2 آه! از آن چشم، که چون سوی من افگند نگاه چاکها در دلم از خنجر مژگان افگند
3 گر دهم جان بوفایش نپسندد هرگز آه! از آن شوخ جفا پیشه دشوار پسند!
4 گر نگیرد ز سر لطف و کرم دست مرا دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
5 منم از چشم تو قانع بنگاهی گاهی وز تمنای میانت بخیالی خرسند
6 صد رهم بینی و نادیده کنی، آه ز تو! حال من دیدن و این گونه تغافل تا چند؟
7 مهر رخسار تو، چون ذره، پریشانم ساخت شوق خال تو مرا سوخت بر آتش چو سپند
8 شب هجر تو، هلالی، ز خراش دل خویش چاک زد سینه، بنوعی که دل از خود بر کند