1 نی حال دلم یکان یکان میگوید وان راز که داشتم نهان میگوید
2 رازی که به صد زبان بیان نتوان کرد از نی بشنو که بی زبان میگوید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چه می خورده است چشم نیمخوابش که او مست است وهشیاران خرابش
2 زهی بیداری بختم در آن شب که آید خواب تا بینم به خوابش
1 این ز آب وخاک نیست که جانی مصور است چشم جهانیان به جمالش منور است
2 گر زان که نسبتش به عناصر همیکنند آبش مگر ز کوثر و خاکش ز عنبر است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به