ماهِ نو بنمود از حکیم نزاری قهستانی غزل 791

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ماهِ نو بنمود رخ سار از غمام

1 ماهِ نو بنمود رخ سار از غمام ساقیا عید آمد آخر شد صیام

2 تشنگان را آب ده آبی کزو بر سر آید شعلۀ آتش ز جام

3 عکس می یاقوتِ رمّانی کند گرفتند بر صفحۀ سنگِ رخام

4 آبِ آتش‌گونه گر بر کف نهند باز نوشد مفتیِ صاحب‌کلام

5 بس که انگشتِ پشیمانی گزد کآبِ حیوان را چرا گفتم حرام

6 از فقیه این جا سؤالی می‌کنم گر غلامی پخته باشد خواجه خام

7 بایدش گفتن ضرورت در جواب خواجه ناقص باشد و کامل غلام

8 پس اگر لالایِ او می می‌خورد واونه، نزدیکِ خرد کامل کدام

9 مالِ ایتام از چه شد بر وی حلال بر غلام از چه حرام آمد مُدام

10 بر نزاری گو ملامت می‌کنید من غلام آن غلامم والسلام

عکس نوشته
کامنت
comment