1 هرگز نگشایم در دکان غم دل وانگه که دکان باز کنم کم نفروشم
2 زان اهل نفاقم نه پسندند که هرگز قول غلط و فعل مسلم نفروشم
3 عرفی دل آباد بیکجو نخرد عشق من هم دل ویران بدو عالم نفروشم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 آتشین لاله ی دل صد ورق است هر ورق مایده ی صد طبق است
2 غشق می خوانم و می گریم زار طفل نادانم و اول سبق است
1 جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است خوش سر و کاری از آن بدخو مرا با آتش است
2 باده خواهی باش تا از خم برون آرم، که من آن چه در جام و سبو دارم، مهیا، آتش است
1 دل چو به غم شاد زیست، مهر و وفا از او طلب غم چو گو ۰۰۰ رفت، برگ و نوا از او طلب
2 یا به دعا غیر درد، از در ایزدی مخواه یا به طلب اگر خوشی، برگ و نوا از او طلب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به