-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز آن شوخ بما غیر نگاهی نکند آن هم از ناز کند گاهی و گاهی نکند
2 می روم بر سر راهش بامید نظری آه! اگر بگذرد آن شوخ و نگاهی نکند
3 این همه ناله، که من می کنم از درد فراق هیچ ماتم زده خانه سیاهی نکند
4 حاصل عشق همین بس که: اسیر غم او دل بمالی ندهد، میل بجاهی نکند
5 زاهدا، گر هوس باده و شاهد گنهست بنده هرگز نتواند که گناهی نکند
6 سوی هر کس که بدین شکل و شمایل گذری کی تواند که ترا بیند و آهی نکند؟
7 چون هلالی شرفی یافتم از بندگیت کس چرا بندگی همچو تو شاهی نکند؟