نگارینا به صحرا رو، که از سلمان ساوجی غزل 172

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

نگارینا به صحرا رو، که بستان حله می‌پوشد

1 نگارینا به صحرا رو، که بستان حله می‌پوشد به شادی ارغوان با گل شراب لعل می‌نوشد

2 به گل بلبل همی گوید که نرگس می‌کند شوخی مگر نرگس نمی‌داند که خون لاله می‌جوشد؟

3 زبانم می‌دهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد مگر سوسن نمی‌داند که عاشق پند ننیوشد؟

4 نثار باغ را گردون، به دامن در همی بخشد گل اندر کله زمرد ز خجلت رخ همی پوشد

5 مرو زنهار در بستان که گر خاری به نادانی سر انگشت تو بخراشد دلم در سینه بخروشد

6 نگارا، گر چنین زیبا میان باغ بخرامی کلاهت لاله برگیرد، قبایت سرو در پوشد

7 وگر سلمان میان باغ، بوی زلف تو یابد به دل مهرت خرد، حالی به صد جان باز نفروشد

عکس نوشته
کامنت
comment