1 نگارینا ز نامم ننگ داری به خون جان مرا آهنگ داری

2 نبخشی بر من رنجور مهجور چرا آخر دلی چون سنگ داری

3 مرا با تو سر صلحست باری اگر با ما تو رای جنگ داری

4 دلم بردی و در خونش فکندی به دستان صد چنین نیرنگ داری

5 دلت بر من نمی سوزد همانا که بر آئینه دل زنگ داری

6 به غور حال زار عاشقان رس که هوش و رای با فرهنگ داری

7 نظر کن بر گدای خویش زیراک ز شاهی در جهان اورنگ داری

8 دلا گر عاقلی در موسم گل دو گوش هوش را بر چنگ داری

9 ببردی آبروی من از آن روی که باد از وصل او در چنگ داری

10 چرا بی روی خوبت ای دلارام جهان بر من چو زندان تنگ داری