- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگارا یاد میداری که با ما عهد پیوستی چرا پیوند ببریدی چرا سوگند بشکستی
2 چو ما را ملک دل کردی و ملک جان زدی بر هم قبای عهد بگشادی کمر برخون ما بستی
3 چنان یکباره ببریدی و ترک دوستی کردی که مکتوبات یاران را جوابی باز نفرستی
4 قیامت میکند حسنت تعالی الله زهی فتنه فغان برخاست از مردم به هر محفل که بنشستی
5 قبول دوستی کردی وداع وایهی خود کن که ممکن نیست جان بردن ازین دعوی که پیوستی
6 به پای خم نشستی سر بنه گردن مکش یارا که پیل مست را با او خطا باشد زبردستی
7 هنوز افسرده پندارد که خواهد مست شد وقتی اگر نقدی به دست آری ازین پس نسیه نپرستی
8 کسی از من نمیگوید به هشیاران که ای خامان نزاری از الست آورد با خود این همه مستی