-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگارا، کی بود کامیدواری بیابد بر در وصل تا باری؟
2 چه خوش باشد که بعد از ناامیدی به کام دل رسد امیدواری؟
3 بده کام دلم، مگذار، جانا که دشمن کام گردد دوستداری
4 دلی دارم گرفتار غم تو ندارد جز غم تو غمگساری
5 چنان خو کرد با دل غم، که گویی بجز غم خوردن او را نیست کاری
6 بیا، ای یار و دل را یاریی کن که بیچاره ندارد جز تو یاری
7 به غم شادم ازان، کاندر فراقت ندارم از تو جز غم یادگاری
8 چه خوش باشد که جان من برآید ز محنت وارهم یک باره، باری!
9 عراقی را ز غم جان بر لب آمد چه میخواهد غمت از دل فگاری؟