نگارا بر من مسکین از جهان ملک خاتون غزل 1158

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

نگارا بر من مسکین نظر کن

1 نگارا بر من مسکین نظر کن ز آب چشم مظلومان حذر کن

2 الا ای باد صبح ار می توانی نگارم را ز حال ما خبر کن

3 بگو ای سرو ناز بوستانی ز لطفت یک زمان بر ما گذر کن

4 دلا در دام عشق او اسیری مرادت بر نمی آید سفر کن

5 سفر کردن دوای درد عشقست برو یا عشق او از سر بدر کن

6 سنان غمزه اش خونریزتر گشت توانی جان و دل پیشش سپر کن

7 غم هجرانش چون استاد عشقست بیا دل قصّه عشقش ز بر کن

8 تو تا کی در جهان سرگشته گردی برو دستی در آن آر و کمر کن

9 ز سودا زود در زلفش درآویز شکنج طره اش زیر و زبر کن

عکس نوشته
کامنت
comment