-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگارا، بیتو برگ جان ندارم سر کفر و غم ایمان ندارم
2 به امید خیالت میدهم جان وگرنه طاقت هجران ندارم
3 مرا گفتی که: فردا روز وصل است امید زیستن چندان ندارم
4 دلم دربند زلف توست، ورنه سر سودای بیپایان ندارم
5 نیاید جز خیالت در دل من بخر یوسف، سر زندان ندارم
6 غمت هر لحظه جان میخواهد از من چه انصاف است؟ چندین جان ندارم
7 خیالت با دل من دوش میگفت که: این درد تو را درمان ندارم
8 لب شیرین تو گفتا: ز من پرس که من با تو بگویم کان ندارم
9 وگر لطف خیال تو باشد عراقی را چنین حیران ندارم