نگار از حال زارم غم از جهان ملک خاتون غزل 444

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

نگار از حال زارم غم ندارد

1 نگار از حال زارم غم ندارد به ریش خاطرم مرهم ندارد

2 طبیب سنگ دل دانم که در دست به یک مو داروی دردم ندارد

3 دل مسکین من در درد دوری به غیر از غم کسی همدم ندارد

4 از آن رو بر منش رحمت نیاید که از من بنده بهتر کم ندارد

5 هلال عید می جستم چو دیدم چو ابروی بت من خم ندارد

6 جز اینش نیست عیبی کان دلارام بنای عهد خود محکم ندارد

7 اگر عالم همه طوفان بگیرد جهان از دولت او غم ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment