سرو نازم چون بی گلگشت از جویای تبریزی غزل 542

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد

1 سرو نازم چون بی گلگشت در رفتار شد چار دیوار چمن از موج گل سرشار شد

2 آه از غفلت که عمرم در سیه کاری گذشت این ره از لغزیدن پا قطع چون پرگار شد

3 چون شرر در سنگ ابنای زمان در غفلتند مفت هشیاری کز این خواب گران بیدار شد

4 بیم در آب و هوای سر زمین عشق نیست پنجهٔ شیران در این وادی گل بی خار شد

5 از نسیم کوی او کآید سحر در اهتزاز کلبه ام را غنچهٔ گل مهرهٔ دیوار شد

6 همچو سوهانی که ساید سختی انگاره اش هر بلند و پست از جان سختیم هموار شد

7 موج گل در کوچه باغ از هر سو دیوار ریخت در حنا امروز از گل پای هر دیوار شد

8 آشنای هیچکس بیگانهٔ معنی مباد عکس طوطی در دل آیینه ام زنگار شد

9 هر که زر دارد ز خوبانست جویا پیش خلق ‏«مالک دینار» اینجا مالک دینار شد

عکس نوشته
کامنت
comment