-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای نازنین بی موجبی در خون ما رفتن که چه ناکرده جرمی هر زمان با ما در آشفتن که چه
2 برقع برافکن یک زمان آخر زیار مهربان روی تو ماه آسمان در پرده بنهفتن که چه
3 کم کن نگارا از جفا هنگام صلح است و صفا دستی به پیمان در وفا با یار نگرفتن که چه
4 بس غافلی از کار من از چشم شب بیدار من از اشک گوهر بار من در دانه ها سفتن که چه
5 این جا سخن کوتاه به رویم بتا بر ماه به یک ره به وصلم راه ده بر خاک در خفتن که چه
6 بیخ امیدم می کنی کارم به هم بر می زنی چون آخرم رد می کنی اول پذیرفتن که چه
7 بر کن نزاری دل ز وی دیگر منه بر آب پی دم درکش اکنون تا به کی بیهوده پر گفتن که چه