تراست ناز، که سلطان حسن از قاسم انوار غزل 666

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی

1 تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی مرا هزار نیاز و هزار مسکینی

2 چه آتشی تو؟ که دل را تمام سر تا پای ز سوز تا نگدازی، ز پای ننشینی

3 مگر که مصلحت کار من درین دیدی؟ که هیچ مصلحت کار من نمی بینی

4 لبت چو در سخن آمد، بگاه لطف و بیان گدای شیوه او شد شکر بشیرینی

5 سخن ز عقل نهان پیش عاشقان میرفت بخنده گفت: «نعم،کلهم مجانینی »

6 مرا تو قبله دینی، بعاشقان برسان که خیر باد! «لکم دینکم ولی دینی »!

7 دعای قاسم بیچاره از کرم بپذیر بجان تو، که دعایی و جان آمینی

عکس نوشته
کامنت
comment