نایبی را چون از عطار نیشابوری منطق‌الطیر 41

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

نایبی را چون اجل آمد فراز

1 نایبی را چون اجل آمد فراز زو یکی پرسید کای در عین راز

2 حال تو چونست وقت پیچ پیچ گفت حالم می‌بنتوان گفت هیچ

3 بار پیمودم همه عمرتمام عاقبت با خاک رفتم والسلام

4 نیست درمان مرگ را جز مرگ بوی ریختن دارد بزاری برگ و روی

5 ما همه از بهر مردن زاده‌ایم جان نخواهد ماند و دل بنهاده‌ایم

6 آنک عالم داشت در زیر نگین این زمان شد توتیا زیرزمین

7 وانک در چرخ فلک خون ریز بود گشت در خاک لحد ناچیز زود

8 جملهٔ زیرزمین پرخفته‌اند بلک خفته این هم آشفته‌اند

9 مرگ بنگر تا چه راهی مشکل است کاندرین ره گورش اول منزل است

10 گر بود از تلخی مرگت خبر جان شیرینت شود زیر و زبر

عکس نوشته
کامنت
comment