- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نایبی را چون اجل آمد فراز زو یکی پرسید کای در عین راز
2 حال تو چونست وقت پیچ پیچ گفت حالم میبنتوان گفت هیچ
3 بار پیمودم همه عمرتمام عاقبت با خاک رفتم والسلام
4 نیست درمان مرگ را جز مرگ بوی ریختن دارد بزاری برگ و روی
5 ما همه از بهر مردن زادهایم جان نخواهد ماند و دل بنهادهایم
6 آنک عالم داشت در زیر نگین این زمان شد توتیا زیرزمین
7 وانک در چرخ فلک خون ریز بود گشت در خاک لحد ناچیز زود
8 جملهٔ زیرزمین پرخفتهاند بلک خفته این هم آشفتهاند
9 مرگ بنگر تا چه راهی مشکل است کاندرین ره گورش اول منزل است
10 گر بود از تلخی مرگت خبر جان شیرینت شود زیر و زبر