-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ناوک غمزه چو هر سو به شتاب اندازی دل شتابد که سوی جان خراب اندازی
2 گرم از پا نکند خال لبت سهل مگیر به مگس سهل نباشد که عقاب اندازی
3 دل تحمل نکند جان نتواند برداشت بار آن سایه که با رخ به نقاب اندازی
4 شمع آخر شده یارب چه شبی باشد آن که منت بوسم و خود را تو به خواب اندازی
5 خون دلها که کبابست چو می نوشت باد گربه مستی نظری سوی کبابه اندازی
6 به من رند بده تا سر حاسد شکنم زاهدا سنگ که بره جام شراب اندازی
7 فیض ازین سان که ترا میرسد از گریه کمال زود بینند که سجاده بر آب اندازی