ناوک غمزه هر دمم می از عمادالدین نسیمی غزل 205

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان

1 ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان زین دو بلا کجا روم کشت مرا همین همان

2 گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان

3 عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او در صفتی که روز و شب کرده بدو قرین قران

4 جور و جفای او بجز عاشق او نمی کشد گویی از این جهت کمر پوشیده در زمین زمان

5 از غم او جفا کشد عاشق مبتلای او ورنه چه غم گرش رسد هر بد و نیک از این و آن

6 بهره بهر بهر او مردم چشم مردم است مردمی میکن و تو هم در نظرش نشین نشان

7 درد و غمش نسیمیا! چون به تو برفشانده است غم مخور و قبول کن به صفا بچین به جان

عکس نوشته
کامنت
comment